تعرفه تبلیغات کانال سایت در آپارات تالار گفتمان سایت
دانلود رمان آوای نگاهت اثر زهرا علیپور

خلاصه رمان آوای نگاهت

به کدام گناه باید پس دهم چنین تاوانی؟!
به گناه نابینا بودن؟!
مگر نابینایان امید به بینش دنیا ندارند؟!
خدایا خودت عدل و انصاف را برابری کن!
و در رویاهایی که در سر دارم کور سوی امیدی در دلم شعله ور کن…!
چشم هایم را باز کردم.
مثل هر روز و هر ماه و هر سال…

تاریکی مطلق به روی چشم هایم.
از روی تخت نرمم که وقتی رویش دراز می کشیدم فرو می رفت بلند شدم.
با قدم های آهسته مسیر همیشگی اتاقم را پیمودم.
دستم را روی دستگیره سرد اتاق گذاشتم و به سمت پایین کشیدمش.
از اتاق خارج شدم و در را بستم.
آرام آرام روی پارکت های لغزنده ی سالن قدم برداشتم.
به پله ها که رسیدم برای پایین رفتن به نرده چوبی تکیه کردم و پا روی طبقه به طبقه پله گذاشتم.
به پایین پله ها که رسیدم لبخندی مهمان لب هایم شد.
رسیدم!
داشتم با خودم فکر می کردم که از سمت راست بروم یا سمت چپ تا ستاره را صدا بزنم.
کلافه و ناامید سرم را پایین انداختم.
همین که خواستم مایل بشم سمت چپ صدای باز و بسته شدن درب…

دانلود نسخه پی دی اف

دانلود نسخه اندروید

کانال سایت در تلگرام اپلیکیشن اندروید سایت صفحه سایت در اینستاگرام